BABAK 1992 | ||
شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهیه . اما معنیش رو شاید سالها طول بکشه تا بفهمی !
تو این کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شیر می خواد!
تنهایی ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا امیدی، دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛
هق هق شبونه ؛ افسردگی ،پشیمونی، بی خبری و دلواپسی و .... !
برای هر کدوم از این کلمات چند حرفی که خیلی راحت به زبون میاد
و خیلی راحت روی کاغذ نوشته میشه باید زجر و سختی هایی رو تحمل کرد
تا معانی شون رو فهمید و درست درک شون کرد !!!
متنفرم از هر چیزی که زمان را به یاد من میاورد... و قبل از همه ی اینها متنفرم
از انتظار ... از انتـــــــــــــــــــــــــــــــظار متــــــنـــــفــــــرم [ چهارشنبه 90/8/11 ] [ 5:0 عصر ] [ بابک باباپور ]
[ نظرات () ]
Two lawyers walking through the woods spotted a vicious-looking bear. The first lawyer immediately opened his briefcase, pulled out a pair of sneakers and started putting them on.The second lawyer looked at him and said, "You"re crazy! You"ll never be able to outrun that bear!""I don"t have to," the first lawyer replied. "I only have to outrun you." دوتا وکیل داشتن با هم قدم میزدن که ناگهان با یه خرس عصبانی و بد شکل رو به رو شدن. وکیل اول با سرعت کیفش رو باز کرد و از توی اون یک جفت کتانی در آورد و شروع به پوشیدن اونها کرد. وکیل دوم نگاهی بهش انداخت و گفت : تو خیلی احمقی، هرگز نمیتونی از این خرس جلو بزنی.
دومی جواب داد : مجبور نیستم این کار رو بکنم!!! فقط کافیه از تو جلو بزنم!!!!! [ چهارشنبه 90/8/11 ] [ 12:51 صبح ] [ بابک باباپور ]
[ نظرات () ]
مرغ ،آهنگ جدایی ساز کرد
[ سه شنبه 90/7/19 ] [ 6:0 صبح ] [ بابک باباپور ]
[ نظرات () ]
مرا عمری به دنبالت کشاندی سرانجامم به خاکستر نشاندی ربودی دفتر دل را و افسوس که سطری هم از این دفتر نخواندی گرفتم عاقبت دل بر منت سوخت پس از مرگم سرشکی هم فشاندی گذشت از من ولی آخر نگفتی که بعد از من به امید که ماندی ؟ تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب بدینسان خوابها را با تو زیبا می کنم هر شب تبی این گاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه چه آتشها که در این کوه برپا می کنم هر شب تماشایی است پیچ و تاب آتش ها .... خوشا بر من که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو که این یخ کرده را از بی کسی ها می کنم هرشب تمام سایه ها را می کشم بر روزن مهتاب حضورم را ز چشم شهر حاشا می کنم هر شب دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی ؟ که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب شاهد مرگ غم انگیز بهارم چه کنم ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم نیست از هیچ طرف راه برون شد ز شبم زلف افشان تو گردیده حصارم چه کنم از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند سخت دلبسته ی این ایل و تبارم چه کنم من کزین فاصله غارت شده ی چشم تو ام چون به دیدار تو افتد سرو کارم چه کنم یک به یک با مژه هایت دل من مشغول است میله های قفسم را نشمارم چه کنم. [ یکشنبه 90/5/23 ] [ 11:3 صبح ] [ بابک باباپور ]
[ نظرات () ]
منظور از ایست قلبی حالتی است که ضربان قلب کاملاً از بین میرود و منظور از ایست تنفسی از کار افتادن تنفس خود بخودی در فرد است. این حالات میتواند به دنبال سکته قلبی ، شوک ، خونریزیهای بسیار شدید ، گیر کردن اجسام خارجی در حلق ، غرق شدگی ، برق گرفتگی و ... رخ دهد. ایست تنفسی اولیه ظرف دقایقی کوتاه باعث ایست قلبی میشود و ایست قلبی اولیه نیز به سرعت به ایست تنفسی میانجامد.
[ چهارشنبه 90/2/7 ] [ 7:50 صبح ] [ بابک باباپور ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |