فروردین 92 - BABAK 1992
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

BABAK 1992
 
لینک دوستان
عرش بر دوش غدیر

در روز غدیر ، عقل اول‏
آن مظهر حق ، نبى مرسل

چون عرش تو را کشید بر دوش‏
آنگاه گشود لعل خاموش

فرمود که این خجسته منظر
بر خلق پس از من است رهبر

بر دامن او هر آن که زد دست‏
چون ذره به آفتاب پیوست

تنها در غدیر !!

دشت غوغا بود ، غوغا بود ، غوغا در غدیر
موج مى ‏زد سیل مردم مثل دریا در غدیر

در شکوه کاروان آن روز با آهنگ زنگ‏
بى‏ گمان بارى رقم مى‏ خورد فردا در غدیر

اى فراموشان باطل سر به پایین افکنید
چون پیغمبر دست حق را برد بالا در غدیر

حیف اما کاروان منزل به منزل مى ‏گذشت‏
کاروان مى ‏رفت و حق مى‏ ماند تنها در غدیر !!

" علیرضا سپاهى لائین "

 

چراغانى صحراى غدیر

گفت برخیز که از یار سفیر آمده است‏
به چراغانى صحراى غدیر آمده است

موج یک حادثه در جان غدیر است امروز
و على چهره تابان غدیر است امروز

بیعت شیشه ‏اى و آهن پیمان شکنى‏
داد از بیعت آبستن پیمان شکنى !

پس از آن بیعت پر شور على تنها ماند
و وصایاى نبى در دل صحرا جا ماند

موج آن حادثه در جان غدیر است هنوز
و على چهره تابان غدیر است هنوز

" ناصر شعار ابوذرى "


[ دوشنبه 90/8/16 ] [ 3:32 صبح ] [ بابک باباپور ] [ نظرات () ]

زندگی: من فرصتی مغتنم برای بودنم
تو اژدهایی مترصد بلعیدن

مرگ: من آغازی به آرامش ابدیم
تو آغازی به آلام دنیوی

زندگی: من خالق یک لحظه شیرین عاشقانه ام
تو جابری که دریغ از این لحظه نداری

مرگ: تو تحمیل ناخواسته ی گریبانگیر بشریتی
من منتخب آنها برای رهایی از تو

زندگی: تو فاجعه انفصال عاشق و معشوقی
من فرصت دوباره باهم بودنشان

مرگ: تو بار سنگین اجباری برای زجر کشیدن
من جرثومه ای برای گریز از این وادی

زندگی: تو اشک مادر داغدیده ای
من اشک شوق دیدار فرزند مفقود الاثر

مرگ: تو تولد کودک نامشروع دو بی خانمانی
من گریزی برای رهایی از این مخمصه

زندگی: من لبخند زیبای یک نو مادرم
تو خلوت تنهایی یک زوج عاشق

مرگ: من پایان ناله های یک پیرمرد زمینگیرم
تو اصراری زجرآلود به بودن او

زندگی: من مصور یک بوسه ی شیرین عاشقانه ام
تو قطره اشک یک عاشق در هجران معشوق

مرگ: تو چشم نظاره گر شکنجه های یک شکنجه گری
من تیر خلاصی از این عذاب

زندگی: من عفو یک پدر داغدیده ام
تو سنگسار یک زن به جرم عاشق بودن

مرگ: من خط بطلان به وجود پس از مرگ معشوقم
تو جزای جرم زندگی بدون او

زندگی: من نگاه نوازشگر یک پریزاده ام
تو خلوت سرد تنهایی

مرگ: من فرصت گرم انتقامم
تو انتظار بیهوده یک مادر ناباور

زندگی: من نقطه اوج عروج یک انسانم
تو نزول او به پست ترین جای ممکن !


مرگ: ............................... !!!

گرچه از مرگ گریزی نیست و نباید حتی لحظه ای از اون غافل بشیم اما زندگی نیز، فرصتی است که
خداوند بما داده و بجاست که ازش کمال لذت رو ببریم و زندگی را آنطور که شایسته است زندگی کنیم.


منبع :  www.hany69.parsiblog.com


[ دوشنبه 90/8/16 ] [ 3:23 صبح ] [ بابک باباپور ] [ نظرات () ]

وکیل مدافع علی‌اکبر جوانفکر از برگزاری دومین جلسه‌ بررسی اتهامات روزنامه «ایران» به خاطر درج مطالبی در ویژه‌نامه «خاتون» در روز یکشنبه 15 آبان‌ماه خبر داد...


قهرمان شجاعی در گفت‌وگو با خبرنگار حقوقی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، تصریح کرد: ما به سوابق علمی و تجربی رییس شعبه 76 دادگاه کیفری استان تهران، مستشاران و هیات منصفه که نمایندگان طبقات اجتماعی هستند، خود را متکی و مستظهر می‌دانیم.

وی ادامه داد: اگرچه مندرجات کیفرخواست قابل نقل در جراید نیست اما در جلسه قبل از مندرجات کیفرخواست به خوبی دفاع شد و به نظر می‌رسد موجبات اقناع قانونی و وجدانی اعضای هیات قضایی و هیات منصفه فراهم شود.

وکیل مدافع جوانفکر افزود: جلسه فردا که ساعت 11 صبح برگزار می‌شود در واقع یک جلسه‌ تکمیلی است و در این جلسه موکلم با سوابق درخشانی که در ارادت به نظام جمهوری اسلامی ایران دارد از خود دفاع خواهد کرد.

شجاعی اظهار کرد: اصل تفسیر مضیق مانع از آن است که مطالب مندرج در کیفرخواست در محضر دادگاه نیز جرم تلقی شود و امید فراوانی به برائت آقای جوانفکر می‌رود.

وی در پایان خاطرنشان کرد: به افکار عمومی نیز که قصد قضاوت مطالب «خاتون» را دارند توصیه می‌شود با توجه به کلیت اهداف مجموعه، نسبت به آن قضاوت کنند.

منبع :  www.juristic.parsiblog.com


[ دوشنبه 90/8/16 ] [ 3:18 صبح ] [ بابک باباپور ] [ نظرات () ]

دختر اسیدپاش که با حکم دادگاه کیفری استان همدان محکوم به قصاص شده بود، به خاطر عذاب وجدان، روز پنجشنبه در زندان به زندگی‌اش پایان داد...

مونا- 29 ساله- که کارشناس حسابداری بود، به دنبال رابطه پنهانی با همسر زن جوانی به نام طاهره بهرامی و در انتقامی کور، صبح 15 اردیبهشت سال 89 با طرح نقشه قبلی با یک ظرف چهار لیتری اسید به خانه طاهره رفت و او و دختر خردسالش را هدف اسیدپاشی قرار داد.

«مونا» مدتی بعد با ردیابی‌های ویژه پلیسی دستگیر و به اسیدپاشی اعتراف کرد. او در جلسه محاکمه به هیأت قضایی دادگاه کیفری استان همدان گفت: جعفر- همسر طاهره- راننده مینی‌بوس محل کارم بود که یک سال قبل با هم آشنا شدیم.

او مدتی پس از دوستی‌مان قول ازدواج داد و گفت می‌خواهد از همسرش جدا شود اما با گذشت این مدت، هر وقت از او می‌پرسیدم چرا با هم ازدواج نمی‌کنیم، می‌گفت همسرش حاضر به جدایی نیست. مدتی بعد هم متوجه شدم جعفر از ارتباط پنهانی‌مان فیلم و عکس گرفته و از آنجا که مرا به ماده مخدر شیشه معتاد کرده بود، مجبور به اطاعت از حرف‌هایش بودم.

از سوی دیگر، به دلیل این که جعفر ذهنیت بسیار بدی از طاهره برایم ساخته بود، در تصمیمی هولناک به خانه طاهره رفتم و ظرف اسید را به صورتش پاشیدم. در همان لحظه دخترش- پانیذ- هم آنجا بود که او نیز آسیب دید. بدین ترتیب قضات دادگاه پس از پایان جلسه محاکمه، دختر اسیدپاش را به قصاص اعضای بدن و پرداخت دیه محکوم کردند. سپس پرونده برای اعلام نظر نهایی به دیوان عالی کشور ارسال شد.

صبح دیروز طاهره بهرامی- قربانی اسیدپاشی- گفت: باور نمی‌کنم او خودکشی کرده باشد. من و خانواده‌ام با شنیدن این خبر شوکه شده و باورمان نمی‌شود که او مرده باشد.

وی در ادامه گفت: صبح دیروز از زندان مرکزی همدان با ما تماس گرفتند و خبر دادند «مونا» خودش را حلق‌آویز کرده است. بلافاصله سایر زنان زندانی با اطلاع از موضوع مأموران را باخبر کرده و او با آمبولانس به بیمارستان بعثت- همدان- منتقل شد اما پزشکان پس از معاینات لازم، مرگ او را تأیید کردند.

طاهره در ادامه افزود: با این که مونا با این کارش چشم‌ها، صورت و به عبارتی زندگی‌ام را از من گرفت اما هرگز راضی به مرگش نبودم. حال آن که حکم قصاص از نظر قانونی و شرعی حق قانونی‌ام بود، اما مونا هیچ وقت در جلسات محاکمه و یا بعد از حادثه یک بار هم توبه نکرد و با من حرفی نزد. البته در جلسه دادگاه جمله‌ای گفت که هرگز آن را فراموش نمی‌کنم. «تو چیزی نداشتی؛ حالا هم که اسید پاشیدم، هیچ چیز نداری و باید تا آخر عمر خانه‌نشین باشی.» با این حال کینه‌ای از او به دل نگرفتم و تصمیم داشتم در هنگام قصاص مانند «آمنه» که مجید را بخشید، من هم مونا را ببخشم.

وی درباره مجازات قصاص «مونا» گفت: وقتی حکم قصاص از سوی دادگاه کیفری استان همدان صادر شد، به خانواده‌ام گفتم من نمی‌توانم حکم را اجرا کنم. چه کسی حاضر است به جای من حکم را اجرا کند که همه گفتند: «ما هم نمی‌توانیم.» برخوردها نیز طوری بود که از قصاص مونا گذشت کنم. اما مونا و خانواده‌اش یک بار هم با ما تماس نگرفتند.

قربانی اسیدپاشی ادامه داد: حدود یک هفته قبل که با کمک روزنامه و مردم نیکوکار به زیارت امام رضا(ع) رفته بودم در صحن امام هشتم(ع) با دل شکسته‌ام راز و نیاز می‌کردم و به آقا گفتم: شما خودتان از حال و روزم خبر دارید و مونا هم محکوم به قصاص شده است اما نمی‌توانم این حکم را اجرا کنم. پس آینده و سرنوشت خودم و «مونا» را به خداوند واگذار می‌کنم. حالا هم که از زیارت بازگشته‌ام خبر مرگ ناگهانی مونا را شنیدم. از یک طرف خوشحالم که حکم قصاص به دست من اجرا نشده است اما از سوی دیگر از مرگ او بسیار غمگین و شوکه‌ام، چرا که او هم جوان بوده و هزاران آرزو داشت، هر چند به بیراهه رفت و مرتکب گناه و اشتباه بزرگی شد. شاید هم او تاوان گناهش را داده است، چراکه دنیا دار مکافات است.

منبع :  www.juristic.parsiblog.com


[ دوشنبه 90/8/16 ] [ 3:15 صبح ] [ بابک باباپور ] [ نظرات () ]

سلام به همه دوستان

عید بزرگ قربان رو به همه شما تبریک می گویم ..... امیدوارم بهترین عید قربان زندگیتون رو داشته باشید.... گل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شما

بای بای


[ دوشنبه 90/8/16 ] [ 3:2 صبح ] [ بابک باباپور ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

هر چی که بخوای از عکس، داستان، ترفند مو بایل و کامپیوتر،ترفند ایرانسل،بازی،دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس و ....
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 609
بازدید دیروز: 65
کل بازدیدها: 926549