BABAK 1992 | ||
هرچند درمان بیماری سرطان در مواردی ممکن است با دشواری هایی همراه باشد اما درصورت تشخیص به موقع می تواند کمک زیادر به درمان باشد لذا در صورت مشاهده علائم هشدار دهنده خاص و مراجعه به موقع به پزشک متخصص می توان موجب شناسایی به هنگام بیماری سرطان شد. این علائم عبارتند از: 0 تغییر در عادت دفع مدفوع یا ادرار یا پیدا شدن خون در مدفوع یا ادرار 0 بهبود نیافتن زخم های پوستی پس از دو هفته 0 خونریزی یا ترشح غیرطبیعی از مجاری طبیعی بدن 0 توده یا برآمدگی در پستان یا هر نقطه دیگر بدن 0 اشکال در بلع غذا 0 هر گونه تغییر در زگیل یا خال های موجود در بدن 0 سرفه های مداوم یا خونی یا گرفتگی مزمن صدا علائم یاد شده در بیماری های خوش خیم نیز دیده میشود اما برای تشخیص سرطان در صورت مشاهده این علائم ، فرد حتما باید با پزشک مشورت کند. [ پنج شنبه 90/7/28 ] [ 10:40 صبح ] [ بابک باباپور ]
[ نظرات () ]
آنفلوانزای خوکی یک بیماری حاد تنفسی و به شدت واگیر در خوکها است اما علت اصلی شیوع فعلی این بیماری در انسانها تماس مستقیم انسان با انسان است. آنفلوانزای خوکی یک بیماری حاد تنفسی به شدت واگیردار در خوکها است که به وسیله چندین نوع ویروس آنفلوانزای خوکی ایجاد میشود. میزان مرگ و میر آن در خوکها نسبتا بالا است (یک تا 4 درصد). این ویروس در میان خوکها از طریق ذرات آلوده معلق در هوا، تماس مستقیم و غیر مستقیم (تماس با سطح آلوده به ترشحات تنفسی) و توسط خوکهای ناقل بدون علامت منتشر میشود. [ پنج شنبه 90/7/28 ] [ 10:33 صبح ] [ بابک باباپور ]
[ نظرات () ]
در افسانه ای هندی آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبی می بست...چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد. یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هربار که مرد مسیر خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت. مرد دو سال تمام همین کار را می کرد. کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفه ای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طورکامل انجام می دهد. اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواندنصف وظیفه اش را انجام دهد. هر چند می دانست آن ترک ها حاصل سال ها کار است. کوزه پیر آنقدر شرمنده بود که یک روز وقتی مرد آماده می شد تا از چاه آب بکشد تصمیم گرفت با او حرف بزند : " از تو معذرت می خواهم. تمام مدتی که از من استفاده کرده ای فقط از نصف حجم من سود برده ای...فقط نصف تشنگی کسانی را که در خانه ات منتظرند فرو نشانده ای. " مرد خندید و گفت: " وقتی برمی گردیم با دقت به مسیر نگاه کن. " موقع برگشت کوزه متوجه شد که در یک سمت جاده...سمت خودش... گل ها و گیاهان زیبایی روییده اند. مرد گفت: " می بینی که طبیعت در سمت تو چقدر زیباتر است؟ من همیشه می دانستم که تو ترک داری و تصمیم گرفتم از این موضوع استفاده کنم. این طرف جاده بذر سبزیجات و گل پخش کردم و تو هم همیشه و هر روز به آنها آب می دادی. به خانه ام گل برده ام و به بچه هایم کلم و کاهو داده ام. اگر تو ترک نداشتی چطور می توانستی این کار را بکنی؟ " [ پنج شنبه 90/7/28 ] [ 10:30 صبح ] [ بابک باباپور ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |