BABAK 1992 | ||
ماهی و تنگ بلور [ پنج شنبه 90/12/25 ] [ 3:16 عصر ] [ بابک باباپور ]
[ نظرات () ]
یادت اون روز برفی [ پنج شنبه 90/8/12 ] [ 11:39 عصر ] [ بابک باباپور ]
[ نظرات () ]
مرغ ،آهنگ جدایی ساز کرد
[ سه شنبه 90/7/19 ] [ 6:0 صبح ] [ بابک باباپور ]
[ نظرات () ]
عشق ، یعنی که تکان خورده و سرپا بشویم زورکی هم که شده در دل هم جا بشویم دست در دست هم اصلا ندهیم و نرویم مگر آن وقت که دیوانه و تنها بشویم عینک تیره و تیپ و هیجان و بلوتوث همه جا چشم به راه اس ام اس ها بشویم عشق ، یعنی من و تو ، هیچ نگوییم به هم زیر عینک خرکی محو تماشا بشویم تکیه بر هیچ نهادی ندهیم و خودمان خود کفایی بنماییم و متکّا بشویم گر که دیدیم که پولی به زمین افتاده ست متفاهم ، متبسّم شده ، دولّا بشویم عشق ، یعنی که فقط عاشق پیتزا نشویم گاه بریانی و گاهی لازانیا بشویم نتواند احدی تفرقه ایجاد کند جمعمان را بزند برهم و منها بشویم آنقدر کم شود این فاصله هامان که شود جلوی تاکسی ِ شهری من و تو ، "ما " بشویم عشق ، یعنی من وتو راز دل هم باشیم نه که مشهور تر از وامق و عذرا بشویم چشش از میوه ی ممنوع ؟ - همین باد حلال ! با همین طنز دلی صاحب فتوا بشویم عشق ، یعنی دل من با دل تو جور شود "بشوم " با " بشوی " جمع شود ، تا " بشویم " من و تو پنجره هستیم پر از گرد وغبار شیشه را پاک نماییم که زیبا بشویم نه که آن پنجره باشیم به ماشین طرف وقت آشغال پرانی همه جا " وا " بشویم
[ دوشنبه 90/4/13 ] [ 9:43 صبح ] [ بابک باباپور ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |