BABAK 1992 | ||
عشق ، یعنی که تکان خورده و سرپا بشویم زورکی هم که شده در دل هم جا بشویم دست در دست هم اصلا ندهیم و نرویم مگر آن وقت که دیوانه و تنها بشویم عینک تیره و تیپ و هیجان و بلوتوث همه جا چشم به راه اس ام اس ها بشویم عشق ، یعنی من و تو ، هیچ نگوییم به هم زیر عینک خرکی محو تماشا بشویم تکیه بر هیچ نهادی ندهیم و خودمان خود کفایی بنماییم و متکّا بشویم گر که دیدیم که پولی به زمین افتاده ست متفاهم ، متبسّم شده ، دولّا بشویم عشق ، یعنی که فقط عاشق پیتزا نشویم گاه بریانی و گاهی لازانیا بشویم نتواند احدی تفرقه ایجاد کند جمعمان را بزند برهم و منها بشویم آنقدر کم شود این فاصله هامان که شود جلوی تاکسی ِ شهری من و تو ، "ما " بشویم عشق ، یعنی من وتو راز دل هم باشیم نه که مشهور تر از وامق و عذرا بشویم چشش از میوه ی ممنوع ؟ - همین باد حلال ! با همین طنز دلی صاحب فتوا بشویم عشق ، یعنی دل من با دل تو جور شود "بشوم " با " بشوی " جمع شود ، تا " بشویم " من و تو پنجره هستیم پر از گرد وغبار شیشه را پاک نماییم که زیبا بشویم نه که آن پنجره باشیم به ماشین طرف وقت آشغال پرانی همه جا " وا " بشویم
[ دوشنبه 90/4/13 ] [ 9:43 صبح ] [ بابک باباپور ]
[ نظرات () ]
تعریف فعل : کاری را که فاعل انجام میدهد. برای تبدیل فعل به مصدر در زبان فارسی (ن) در آخر فعل به کار می رود. معادل با (ن) در فارسی، در انگلیسی to به کار می رود. to =< ن < مصدر< فعل
To see > I see
You see They see
تذکر : همیشه I و We به You تبدیل میشوند. مثال: ? I am > are you Can not > Can"t Will not > Won"t Must not > Mustn"t Shall not > Shan"t Is not > Isn"t Are not > Aren"t Am not > Am not May not > May not [ یکشنبه 89/3/30 ] [ 6:36 عصر ] [ بابک باباپور ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |