BABAK 1992 | ||
Two lawyers walking through the woods spotted a vicious-looking bear. The first lawyer immediately opened his briefcase, pulled out a pair of sneakers and started putting them on.The second lawyer looked at him and said, "You"re crazy! You"ll never be able to outrun that bear!""I don"t have to," the first lawyer replied. "I only have to outrun you." دوتا وکیل داشتن با هم قدم میزدن که ناگهان با یه خرس عصبانی و بد شکل رو به رو شدن. وکیل اول با سرعت کیفش رو باز کرد و از توی اون یک جفت کتانی در آورد و شروع به پوشیدن اونها کرد. وکیل دوم نگاهی بهش انداخت و گفت : تو خیلی احمقی، هرگز نمیتونی از این خرس جلو بزنی.
دومی جواب داد : مجبور نیستم این کار رو بکنم!!! فقط کافیه از تو جلو بزنم!!!!! [ چهارشنبه 90/8/11 ] [ 12:51 صبح ] [ بابک باباپور ]
[ نظرات () ]
ART OF LIVING [ یکشنبه 90/8/8 ] [ 2:57 صبح ] [ بابک باباپور ]
[ نظرات () ]
سکوت کوچه های تار جانم، گریه می خواهد تمام بند بند استخوانم گریه می خواهد بیا ای ابر باران زا، میان شعرهای من که بغض آشنای ابر گریه می خواهد بهاری کن مرا جانا، که من پابند پاییزیم و آهنگ غزلهای جوانم گریه می خواهد چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی که حتی گریه های بی امانم، گریه می خواهد. [ جمعه 90/8/6 ] [ 2:39 صبح ] [ بابک باباپور ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |