از خاطرات یک زن خانه دار - BABAK 1992
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

BABAK 1992
 
لینک دوستان

اولیــن باری که برای بچه ها خوراک جــگر درست کردم هیچ وقت یادم نمی ره.

غذا رو کشــیدم و بچه ها و شوهرم را برای خوردن شام صــدا زدم. پسر کوچکم غذا را بو کرد و اخم هایش رفت توی هم.. دخترم هم با غذایش بازی بازی می کرد ولی حاضر نبود لب بزنه. به بچه ها گفتم:


"ممکنه بوی خوبی نده اما خیلی خوشمــزه است، یه کوچولو امتحــان کنید...اصــلا می دونید اســم این غذا چیــه؟ یه راهنمایی می کنم بهــتون...باباتون گاهی منو به همین اســم صــدا می زنه."


ناگهان چشـــمهای دخترم گشاد شد. به برادرش سقلمه زد و گفت:


"نــخور! نـخور! تاپاله است!"


[ سه شنبه 89/10/7 ] [ 8:55 صبح ] [ بابک باباپور ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

هر چی که بخوای از عکس، داستان، ترفند مو بایل و کامپیوتر،ترفند ایرانسل،بازی،دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس و ....
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 414
بازدید دیروز: 26
کل بازدیدها: 925471