مهر 92 - BABAK 1992
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

BABAK 1992
 
لینک دوستان

روز تولدت شد و نیستم اما کنار تو

کاشکی می شد که جونمو هدیه بدم برای تو

درسته ما نمیتونیم این روز و پیش هم باشیم

بیا بهش تو رویامون رنگ حقیقت بپاشیم

میخوام برات تو رویاهام جشن تولد بگیرم

از لحظه لحظه های جشن تو خیالم عکس بگیرم

من باشم و تو باشی و فرشته های آسمون

چراغونی جشنمون، ستاره های کهکشون

به جای شمع میخوام برات غمهات و آتیش بزنم

هر چی غم و غصه داری یک شبه آتیش بزنم

تو غمهات و فوت بکنی منم ستاره بیارم

اشک چشاتو پاک کنم نور ستاره بکارم

کهکشونو ستاره هاش دریاو موج و ماهیاش

بیابونا و برکه هاش بارون و قطره قطره هاش

با هفت تا آسمون پر از گلای یاس ومیخک

با ل فرشته ها و عشق و اشتیاق و پولک

عاشقتو یه قلب بی قرار و کوچک

فقط می خوان بهت بگن :.

تولدت مبارک

 

تولدم مبارکجالب بود


[ شنبه 92/3/25 ] [ 9:57 صبح ] [ بابک باباپور ] [ نظرات () ]

  It is impossible to capture in words

نمی توان درواژه ها گنجاند

The feeling I have for you

احساس من را به تو

They are the strongest feeling that I

احساس من به تونیرومندترین احساسی است

Have ever had about

که تاکنون داشته ام

Yet when I try to tell you them

با این حال هنگامی که می خواهم آنرا به تو بگویم

Or try write them to you

یا حتی آنرا برایت بنویسم

The words do not even begin to touch

واژهای را نمی یابم که حتی بتواند

The depths of my feelings

احساسی نزدیک به ژرفای احساس مرا بیان کند

And though I cannot explain the essence of

و گرچه من نمی توانم جوهر چنین

These phenomenal feelings

احساس شگفت انگیزی را بیان کنم

I can tell you what I feel like when I am with you

می توانم بگویم در کنار تو چه احساسی دارم

When I am whit you it is as if

آنگاه که در کنار توهستم

I were a bird flying freely in the clear blue sky

گوئی پرنده ای هستم که آزاد در آسمان صاف و آبی رنگبال می گشاید

When I am with you it is as if

آنگاه که در کنار تو هستم

I were a flower opening up my petals of life

گوئی گلی هستم که شاداب گلبرگهایش را می گشاید

When I am whit you it is as if

آنگاه که در کنار تو هستم

I were the waves of the ocean crashing strongly

گوئی موجی هستم در اقیانوس که توفنده

Against the shore

بر ساحل می کوبد

When I am with you it is as if

آنگاه که درکنارتوهستم

I were the rainbow after the storm

گوئی رنگین کمانی هستم درپس طوفان

Proudly showing my colours

که سربلند،رنگهایم را نمایان می سازم

Whwn I am with you it is as if

آنگاه که درکنارتوهستم

Everything that is beautiful surrounds us

گوئی غرق درزیبائی ها گشته ام

this is Just a very small part

واین تنها بخش کوچکی است

of how wonderful feel

ازاحساسی شگفت

When I am with you

انگیزکه درکنارتودارم

Maybe the word "love" was invented to explain

شاید واژه ی عشق را از آنرو ساخته اند

The deep, all encompassing feeling that

تا ژرفا و شکوه احساس

 

Let me tell you a thousand times

بگذار هزاربار بگویم

I love you more than "LOVE"!!...

بیش از عشق عاشق تو هستم!!


[ یکشنبه 92/3/19 ] [ 6:26 صبح ] [ بابک باباپور ] [ نظرات () ]

I wish I was your lover کاش معشوق تو بودم

  You know I got this feeling that I just can’t hide میدونی یک احساسی دارم که نمی تونم پنهان کنم
 
 I try to tell you about I’m me سعی می کنم که بهت بگم ولی من
 
  Words don’t come easily کلمات به آسانی نمی آیند
 
  When you get close I share them وقتی تو نزدیک می شی او نا رو تقسیم می کنم
 
  I watch you when you smile من تماشات می کنم وقتی تو لبخند می زنی
 
  I watch you when you cry من تماشات می کنم وقتی تو گریه می کنی 
 
  And I still don’t understand و من هنوز نفهمیدم
 
  Baby I got this feeling عزیزم من این احساس دارم
 
  That I just can’t hide که نمی تونم پنهانش کنم
 
  Don’t try to run away سعی نکن فرار کنی
 
  There’s many thing I wanna say خیلی چیزهاست که باید بهت بگم
 
  No matter how it ends فرقی نمی کنه چطوری تموم بشه
 
  Just hold me when I tell you فقط به من گوش کن وقتی که بهت می گم
 
  I wish I was your lover ای کاش معشوق تو بودم
 
  I wish that you were mine ای کاش تو مال من بودی
 
  Baby I got this feeling عزیزم من این احساس دارم
 
  That I just can’t hide که نمی تونم پنهانش کنم
 
  Let me be the lover بذار معشوقت باشم
 
  Let me be the one بذار تنها ( یکی ) باشم
 
  Yeah Yeah . آره آره

[ یکشنبه 92/3/19 ] [ 6:23 صبح ] [ بابک باباپور ] [ نظرات () ]

آه ، زندگی ...

خنده های ما

در خلال روز های زندگی ،

در عبور  روزهای کودکی ؛

و در شروع یک بلوغ مخملی

 گم شدند ...

آه زندگی !

زود اعتراف کن !

خنده های ما کجاست ؟

دست و نزد کیست ؟

آه زندگی  ...

آی زندگی ...

زود و زود و زود

تند و تند و تند

پاسخم بده ...


[ سه شنبه 92/1/27 ] [ 1:16 صبح ] [ بابک باباپور ] [ نظرات () ]

روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت
                                                                زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت
چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم
                                                                      آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت
روز میلاد  ، همان روز که عاشق شده بود
                                                                       مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت
او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
                                                                       عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت
هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
                                                                        دختری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت...


[ یکشنبه 92/1/25 ] [ 5:49 عصر ] [ بابک باباپور ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

هر چی که بخوای از عکس، داستان، ترفند مو بایل و کامپیوتر،ترفند ایرانسل،بازی،دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس و ....
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 27
بازدید دیروز: 91
کل بازدیدها: 906304